در حاشیۀ نقدِ سخنان کارگر هپکو در نشستِ بسیج…

یک کارگر ممکن است موضع‌گیری سیاسی غلطی داشته باشد، اما در زندگی فردی یا حتی زندگیِ کاری شرافت و صداقت زیادی هم داشته باشد. کم نیستند کارگرانی که چون سرِ نترسی دارند، بیش از دیگران پیگیر اعتراض بوده‌اند، موقع اعتراض فداکاری و جسارت به خرج داده‌اند، حتی متحمل بازداشت یا انواع فشارها از بالا (چه حاکمیت و چه مدیریت) شده‌اند، بنابراین به‌حق بین همکاران اعتبار دارند. اما آن‌چه اهمیت دارد، نتایج و تبعات اصرار سفت و سخت آن کارگر بر یک موضع‌گیری سیاسی است که می‌تواند همان فرد را به سادگی سر بزنگاه‌هایی در تقابل با همکاران و دیگر کارگران قرار دهد و به مانع پیشرفت مبارزه تبدیل کند.

در موردِ نقدی که به سخنان آقای ابوالفضل کریمی در نشست بسیج نوشته شد هم همین ماجرا صادق است. اصل و اساس نقد، زیرِ سوال بردنِ صداقتِ او نبوده، بلکه نقدِ مواضعی بوده که او به اسمِ کارگران هپکو در دفاع از یک جناح سیاسی کرد. درحالی‌که وقتی یک کارگر هپکو در یک نشست رسمی شرکت می‌کند تا زبانِ کارگران شود، یعنی به‌طور ضمنی و ناخواسته نمایندۀ تمام کارگرانِ هپکوست و نه فقط بلندگوی نظرات و مواضع شخصی خودش.

 کارگران هپکو به ندرت تریبونی در رسانه‌ها پیدا می‌کنند. وقتی که نیم ساعت زمان در اختیار نمایندۀ کارگران گذاشته می‌شود، باید برای دقیقه دقیقۀ آن برنامه‌ریزی کرد، نه این‌که بیش از نیمی از وقت را صرفِ تعریف از یک جناح سیاسی حاکم کرد. البته هر کسی می‌تواند و حق دارد که نظر شخصی و دیدگاه سیاسی خود را داشته باشد، اما به محض این‌که پشت تریبون برود، از این مرحله به بعد عملاً نمایندۀ کارگران و مطالبات آنان است و نمی‌تواند دیدگاه شخصی و سیاسی خود را به اسم کارگران هپکو بیان کند.

 سوال اصلی ما این بود که چرا باید در پشتِ تریبونی که به کارگران هپکو داده شد، درست برخلاف شعار خودِ کارگران که مطالبۀ دولتی کردن هپکو را بر روی بنرها و تراکت مطرح می‌کنند، کارگری بیاید و به اسم بقیۀ کارگران، از «اصل مترقی ۴۴» و خصوصی‎سازی و واگذاری به یک سرمایه‎دارِ دیگر دفاع کند؟

 برخی می‌گویند «این نوع نقدها سیاسی است»! سؤال اینست که مگر سخنان نمایندۀ هپکو در آن نشست «غیرسیاسی» بود؟ مگر نصف بیش‌تر سخنرانی صرفِ بحث‌های سیاسی جناحی نشد؟ مگر واگذاری هپکو از قضا در دورۀ پاکدست‌ترین اصولگرایان که کریمی از آن دفاع می‌کرد صورت نگرفته بود؟ باید واقعاً پرسید چرا فقط وقتی مواضع‌شان نقد می‌شود، برخی طرفدار «غیر سیاسی بودن» می‌شوند؟ اگر نباید سیاسی بود، پس چرا یک نمایندۀ کارگری می‌رود و در آن نشست دفاع سیاسی-جناحی می‌کند؟ روشن است که اولاً غیر سیاسی بودن، خودش یک سیاست است! و ثانیاً کسی نمی‌تواند خودش سیاسی باشد، اما دیگران را دعوت به غیرسیاسی بودن بکند!

 کسانی که می‌خواهند هپکویی‌ها را به درگیری و رقابت سیاسی بالایی‌ها (یه‌خصوص در دورۀ تقلا برای انتخابات بعدی) و کشاندن کارگران به پشت این یا آن جناح وارد کنند، یعنی می‌خواهند هپکو را به اهرم فشار یک جناح علیه دیگری تبدیل کنند. در حالی که هر دو جناح به یک اندازه و با یک منطق در سرنوشت فلاکتبار کنونی کارگرانِ نه فقط هپکو که کل کارخانه‌های دیگری که در کشور خصوصی‌کرده‌اند نقش داشته‌اند. کافی است به کارنامۀ مشترک خصوصی‌سازی‌ها در دو دولت اصلاح‌طلب و اصولگرا نگاه کنیم. بنابراین اتفاقاً ما هستیم که می‌گویم باید جنبش کارگری را از جریان‌ها و جناح‌های سیاسی مختلف قدرت، یعنی سرمایه‌داران، مستقل کرد. حفظ این استقلال یک اصل بی‌چون و چرا و مسألۀ مرگ و زندگی برای کارگران است.

اگر کسی از یک جریان سیاسی خاص حمایت می‌کند، باید جسارت آن را هم داشته باشد که اگر جریان سیاسی مورد نظرش روی کار آمد ولی همان وضع سابق ادامه یافت و به‌اصطلاح در روی همان پاشنۀ سابق چرخید، جسارت پذیرش خطا و مسئولیت صحبت‌های گذشته‌اش را داشته باشد و مهم‌تر این‌که از آن تجربه درس بگیرد. نقد ما امروز ثبت شده تا در فردا خودِ همکاران بتوانند این دو نگرش مختلف را با تجربۀ خودشان مقایسه کنند.

ما باید در مقابل هر کدام از این جریان‌های سیاسی که به اسم دلسوزی برای کارگران از گَردِ راه می‌رسند، یک سؤال ساده قرار بدهیم: «برنامۀ عملی شما برای خروج از این بحران چیست؟». کافی است این سؤال ساده را مطرح کنیم و بعد ببینیم که چه‌طور این حضرات جز یک مشت کلی‌گویی و حرف‌های تکراری و شعارهای اخلاقی دروغین نخ‌نما در باب عدالت و پاکدستی و چه و چه، هیچ برنامۀ عمل مشخصی که بتواند هپکو را نجات دهد ندارند. راه نجات هپکو روشن است: ملی‌سازی کارخانه، زیر نظارتِ مستقیمِ خودِ کارگران!

1 دیدگاه

بیان دیدگاه